نبض..
سوار ميشم... خسته بودم... ميشينم... ميرم بالا... بهش مسيج ميدم... صابر ميگه... تعاوني ميگه... جواب نداده...
بيدار ميشم... بليطم رو ميدم به رئيس.... ميخنده و ميره... پايين دارن ميخندن...
آقا.. خوش خواب... بليط...
تكون ميده... با دستاش... بيشتر..
آقا بيدار شو...
با نگراني.... زندس ؟؟...
نبضم رو ميگيره و من بيدار ميشم !
نظرات:
«» میگوید: |
«منتظر آپ جديد شما هستيم ممنون كه ديروز رد شدي.... خوشحالم كردي» |
«» میگوید: |
«u have a mail chek gmail plz» |
? |
«» میگوید: |
«نظر من حذف شده؟» |
jigili |
«» میگوید: |
«ممكنه با شنيدن صداي بوق يه ماشين يا ديدن نيم رخ يه نفر نبض ادم بالا بره» |
جيگيلي |
«» میگوید: |
«نبضت به يه نفر زندگي ميده» |