من ، تاريكي ، خاموشي ، ...
من ، تاريكي ، خاموشي ، ...
باز بي خوابي ...
باز دلتنگي ...
تنها كاري كه توان انجامش را دارم نوشتن است .
من ، خودنويس ، كاغذ ، سكوت ، تاريكي ، نوشتن ...
امشب به گمانم ماه كامل است ...
من ، اتاق ، پنجره ، ...
تلاش من براي ديدن ماه از اتاق ...
فايده ندارد !
تنها شاخه هاي خشك درخت نارنج را ميبينم ...
زرد ، پلاسيده ، بي جان ، مرده ...
تلاش من براي ديدن ماه ادامه دارد .....
هيچ چيز نيست !
هيچي !!! ....
ماه كجاست ؟ ...
خدا كجاست ؟ ...
خدا چرا احساست نميكنم ؟!
چرا ؟! ...........................................
نظرات:
«من» میگوید: |
«به نظرم تمام وجودت پر از احساسات قشنگه خيلي منحصر به فردي» |
«من» میگوید: |
«به نظرم تمام وجودت پر از احساسات قشنگه خيلي منحصر به فردي» |